
دل بیخیر
- آواره
- Aug 31
- 1 min read
تو آمدی و دل از خویش بیخبر شده است
شبیه آینهای در غبار، تر شده است
نگاه کردی و باران گرفت در دل من
زمین شکفت و هوا از غمت سحر شده است
لبت شراب به جانم رسانده با لبخند
که بوسهات نفس آخر بشر شده است
دلم ز شعلهی چشمان تو گرفتار است
که هر که عاشق تو شد، شرر به سر شده است
به هر نسیم، ز نامت هزار شعر شکفت
ز شوق، دفتر دل پر ز نیشتر شده است
به بام یاد تو شب تا سحر قدم زدهام
که ماه نیز ز چشمم خمارتر شده است
تو رفتهای و دلم با خیال تو تنهاست
به جای خواب، به یاد تو همسفر شده است
به هر گذر، به سر کوی تو نظر دارم
جان آوارهی من، سخت دربدر شده است





شعر "دل بیخیر" به زیبایی احساسات عاشقانه و دلتنگی را به تصویر میکشد. شاعر در دل تنهایی و دوری از معشوق، با تصویری از باران، شراب و شعلههای عشق، دلبستگی و اندوه خود را بیان میکند. حضور معشوق در ذهن و دل او بیپایان است، حتی پس از رفتن معشوق، دلش همچنان آواره و در جستجوی اوست. این شعر نماد دلتنگی عمیق و تاثیرات ماندگار عشق است.
موفقیت تمنا دارم به شما آواره صاحب
چقدر زیبا Very nice 👍
این شعر پر از دلتنگی و آتش عشق است که به زیبایی دنیای درونی یک عاشق را به تصویر میکشد. شاعر در این قطعه احساساتش را به گونهای زیبا و عمیق به زبان میآورد؛ از شوق دیدار و تأثیر نگاه معشوق تا درد جدایی و تنهایی پس از رفتن او. هر بیت از این شعر همچون تصاویری زنده از یک دل آواره است که در دریاچهای از عشق و غم شناور است. این ترکیب از لطافت و شدت احساسات، تصویری از عشقی بیپایان و غمانگیز را به ذهن میآورد که در آن، حضور معشوق نه تنها زیبایی بلکه درد و شور را به زندگی عاشق میبخشد.
قلم ات نویسا باد آواره صاحب