top of page

شرح غزل ۸ دیوان شمس

  • Writer: آواره
    آواره
  • Aug 28
  • 9 min read

بیت ۱

جز وی چه باشد کز اجل اندر رباید کل ما

صد جان برافشانم بر او گویم هنییا مرحبا

معنی ظاهر

جز او (معشوق) چه کسی می‌تواند همهٔ ما را از چنگ مرگ برباید؟ من صد جانم را فدای او می‌کنم و می‌گویم: خوش آمدی، مرحبا.

معنی عرفانی

اجل، رمز فنا و نیستی در عالم کثرت است. تنها حق است که می‌تواند سالک را از مرگ معنوی و غفلت نجات دهد. «صد جان» اشاره به نهایت فداکاری عاشق است؛ مرحبا گفتن یعنی خوشامد به تجلی الهی که جان را از قفس رها می‌کند.

شرح عرفانی: «جز وی چه باشد کز اجل اندر رباید کل ما»

اجل در این‌جا فقط مرگ جسمانی نیست، بلکه نماد نیستی و غفلت است که همهٔ وجود آدمی را می‌بلعد. هیچ‌کس جز محبوب حقیقی توان ندارد انسان را از این ورطهٔ نابودی برهاند. این نجات، همان بقا بالله است که سالک را از فنا در کثرت‌ها رها می‌سازد.

«صد جان برافشانم بر او»

عدد «صد» در ادبیات عرفانی نماد کثرت و بی‌پایانی است؛ یعنی همهٔ هستی‌ام را، بی‌هیچ بخل، فدای او می‌کنم. این ایثار، نشان کامل‌ترین شکل فنا در محبوب است.

«گویم هنییا مرحبا»

این عبارت عربی به معنای «خوش آمدی، خوشا به آمدنت» است. در این‌جا سالک، به جای ترس از مرگ یا فنا، با شادمانی و آغوش باز به استقبال تجلی الهی می‌رود که آزادی و حیات حقیقی را به ارمغان می‌آورد.

نتیجهٔ عرفانی

این بیت، نهایت رضا و تسلیم را در سلوک نشان می‌دهد؛ جایی که عاشق نه‌تنها از مرگ ظاهری نمی‌هراسد، بلکه آن را به‌عنوان وسیله‌ای برای وصال، با جان و دل استقبال می‌کند و همهٔ جان‌های خویش را به پای محبوب می‌ریزد

بیت ۲

رقصان سوی گردون شوم زان جا سوی بی‌چون شوم

صبر و قرارم برده‌ای ای میزبان زوتر بیا

معنی ظاهر

با رقص و شور به آسمان می‌روم و از آنجا به سوی بی‌چونی (جایگاه بی‌زمان و بی‌مکان) می‌روم. ای میزبان، صبر و قرارم را ربوده‌ای، زودتر بیا.

معنی عرفانی

«گردون» نماد عروج روح به عالم ملکوت، و «بی‌چون» مقام حقیقت مطلق است که ورای صورت و وصف است. رقص در اینجا حرکت جان در شادی وصال است. میزبان همان معشوق حقیقی است که پذیرای مهمان دل است.

شرح عرفانی: «رقصان سوی گردون شوم»

رقص در ادبیات عرفانی، نشانهٔ حرکت جان در جذبهٔ عشق است. اینجا، سالک نه با سنگینی و رنج، بلکه با شور و سبکبالی به سمت عالم بالا (گردون) پرواز می‌کند. این حرکت، نتیجهٔ مستی از شراب محبت و بی‌خودی است.

«زان جا سوی بی‌چون شوم»

«بی‌چون» اصطلاحی است که در عرفان برای مقام حق مطلق به کار می‌رود؛ جایی که هیچ «چرا» و «چگونه» نیست، زیرا از همهٔ حدود و قیود مفهومی و زمانی رهاست. رسیدن به بی‌چون یعنی فنای کامل در حقیقت الهی.

«صبر و قرارم برده‌ای»

معشوق با جلوهٔ خود، آرامش و صبر عاشق را ربوده است؛ سالک در حالتی است که دیگر طاقت فراق ندارد.

«ای میزبان زوتر بیا»

خطاب به حق به‌عنوان «میزبان»، یعنی آنکه عاشق را به مهمانی حضوری خود دعوت می‌کند. «زوتر بیا» فریاد اشتیاق است؛ همان طلب بی‌درنگ وصال.

نتیجهٔ عرفانی

این بیت تصویر روشنی از سیر از کثرت به وحدت است؛ ابتدا صعود به آسمان‌های معنا (گردون)، سپس گذر به مقام بی‌چون (حقیقت مطلق) و نهایتاً تمنای وصال بی‌واسطه. در این‌جا، سالک در اوج بی‌قراری، عشق را همچون رقصی ابدی تجربه می‌کند که به خانهٔ بی‌چونی می‌انجامد

بیت ۳

از مه ستاره می‌بری تو پاره پاره می‌بری

گه شیرخواره می‌بری گه می‌کشانی دایه را

معنی ظاهر

تو از ماه، ستاره را می‌بری و آن را پاره پاره می‌کنی؛ گاهی نوزاد را می‌بری و گاهی حتی دایه را می‌کشی.

معنی عرفانی

این بیت اشاره به جذبهٔ الهی دارد که هم کوچک‌ترین دل‌ها (شیرخواره) و هم کاملان تربیت‌کننده (دایه) را با خود می‌برد. پاره‌پاره کردن ستاره یعنی شکستن نورهای پراکنده تا همه در نور واحد محو شوند.

شرح عرفانی: «از مه ستاره می‌بری»

ماه و ستاره‌ها نماد جلوه‌های مختلف نورند. ماه، نور کامل‌تر (حقیقت بزرگ‌تر) و ستاره‌ها نورهای کوچک‌تر (مظاهر و جزئیات حقیقت) هستند. برداشتن ستاره از مه یعنی جذب کردن نورهای پراکنده و وابسته به نور اصلی.

«پاره پاره می‌بری»

این پاره‌پاره کردن، نماد شکستن استقلال‌های ظاهری است؛ تا سالک و همهٔ جلوه‌ها در نور واحد فانی شوند و کثرت به وحدت بازگردد.

«گه شیرخواره می‌بری»

شیرخواره نماد سالکان تازه‌کار و دل‌های پاک است که هنوز در آغاز راه‌اند؛ جذبهٔ حق حتی آن‌ها را بی‌درنگ می‌رباید.

«گه می‌کشانی دایه را»

دایه، پرورش‌دهندهٔ کودک است و در اینجا اشاره به کاملان و مربیان معنوی دارد. یعنی جذبهٔ حق نه‌تنها نوآموزان، بلکه خودِ مربیان و اولیای کامل را نیز به میدان فنا می‌کشد.

نتیجهٔ عرفانی

این بیت می‌گوید که جذبهٔ مطلق الهی در انتخاب و کشش خود هیچ حد و مرزی ندارد؛ هم کوچک‌ترین نفوس را با خود می‌برد، هم بزرگ‌ترین اولیا را. در این ساحت، همه نورهای پراکنده شکسته و در خورشید حقیقت محو می‌شوند

بیت ۴

دارم دلی همچون جهان تا می‌کشد کوه گران

من که کشم که کی کشم زین کاهدان واخر مرا

معنی ظاهر

دلی به وسعت جهان دارم که می‌تواند کوه سنگین را بکشد. اما چه وقت و چگونه می‌توانم خود را از این کاهدان (دنیا) بیرون بکشم؟

معنی عرفانی

دل عارف ظرفیت نامحدود دارد، اما اسارت در «کاهدان» یعنی عالم ماده و مشغولیات دنیوی، مانع پرواز می‌شود. سالک از خدا می‌خواهد او را از این زندان برهاند.

شرح عرفانی: «دارم دلی همچون جهان»

دل در عرفان، آینهٔ تمام هستی است؛ ظرفی است که می‌تواند همهٔ اسرار و انوار حق را در خود جای دهد. این گستردگی همان «جهان اکبر» بودن دل است.

«تا می‌کشد کوه گران»

کوه گران نماد مشکلات عظیم و بارهای سنگین سلوک است. دلِ عاشق به‌سبب نیروی عشق، حتی این بارها را به‌راحتی تحمل می‌کند.

«من که کشم که کی کشم»

بیان حیرت و شکایت سالک است؛ می‌گوید با این ظرفیت و قدرت، چه کسی مرا خواهد کشید (رهایی داد) و کی این نجات رخ خواهد داد؟

«زین کاهدان»

کاهدان، در این‌جا استعاره از دنیا و تعلقات نفسانی است؛ جایی پست و بی‌ارزش در برابر عظمت حقیقت.

«واخر مرا»

درخواست آزادسازی است؛ آرزوی رهایی از قیدهای مادی برای وصال به معشوق حقیقی.

نتیجهٔ عرفانی

سالک با دلی بی‌کران و نیرویی بزرگ، هنوز در قفس تنگ دنیا محبوس است. آرزوی او این است که دست جذبهٔ الهی او را از این کاهدان بیرون برد تا بتواند در گسترهٔ بی‌نهایت حقیقت پرواز کند

بیت ۵

گر موی من چون شیر شد از شوق مردن پیر شد

من آردم گندم نی‌ام‌، چون آمدم در آسیا‌؟

معنی ظاهر

اگر موی من همچون شیر سفید شد و از شوق مرگ پیر شدم، من آردم یا گندم نیستم، پس چرا به آسیاب آمده‌ام؟

معنی عرفانی

«آسیاب» نماد چرخش تقدیر و آزمون‌های حیات است. مولانا می‌گوید: من گندم نیستم که خرد شوم، پس چرا باید در این چرخهٔ رنج باشم؟ این شکایت سالک از طولانی بودن مسیر و تکرار ابتلاست.

شرح عرفانی: «گر موی من چون شیر شد»

«شیر» در این‌جا به معنای سفید است، اشاره به سپیدی موی در پیری. سالک می‌گوید آن‌قدر عمر گذرانده که مویش سفید گشته.

«از شوق مردن پیر شد»

نه صرفاً گذر زمان، بلکه اشتیاق به مرگ عرفانی (فنا فی‌الله) او را پیر کرده است؛ مرگی که پایان جدایی و آغاز وصال است.

«من آردم گندم نی‌ام»

«آرد» در برابر «گندم» نماد کسی است که دیگر آمادهٔ مصرف و پایان مسیر است؛ یعنی همهٔ مراحل سلوک را پشت سر گذاشته و به نهایت لطافت و خلوص رسیده.

«چون آمدم در آسیا؟»: «آسیاب»

نماد چرخ تکرار بلاها، آزمون‌ها و سایش‌های زندگی است. سالک شگفت‌زده است که وقتی دیگر گندم نیست که باید کوبیده شود، چرا هنوز باید در این چرخهٔ سختی‌ها و ابتلا بچرخد.

نتیجهٔ عرفانی

این بیت شکوه‌ای ظریف است از سالکی که به کمال رسیده، اما هنوز در گردونهٔ تقدیر گرفتار است. او آرزو دارد که از این «چرخ آسیاب» دنیا رهایی یابد و به آغوش حقیقت بازگردد.

بیت ۶

در آسیا گندم رود کز سنبله زاده‌ست او

زاده مهم نی سنبله‌، در آسیا باشم چرا‌؟

معنی ظاهر

گندمی به آسیاب می‌رود که از سنبله زاده شده است. من که از سنبله نیستم، چرا باید در آسیاب باشم؟

معنی عرفانی

این بیت ادامهٔ اعتراض عرفانی است؛ سالک خود را از جنس ماده و طبیعت نمی‌داند، بلکه از عالم روح می‌داند و از رنج‌های جسمانی و محدودیت‌های زمینی شکایت دارد.

شرح عرفانی: «گندم رود کز سنبله زاده‌ست»

قانون طبیعت این است که دانهٔ گندم، که از خوشه (سنبله) زاده شده، برای آسیاب شدن به آسیا می‌رود. این مسیر برای او طبیعی و ضروری است.

«زاده مهم نی سنبله»

سالک می‌گوید: من از این چرخهٔ طبیعی و مادی نیستم؛ زادهٔ سنبله و مزرعهٔ خاک نیستم، بلکه از عالم دیگرم.

«در آسیا باشم چرا؟»

پرسش و شکایت اصلی دوباره مطرح می‌شود؛ اگر من از جنس روح و نورم، چرا باید همچون دانه‌ای زمینی در آسیاب سختی‌های جهان مادی و ابتلا خرد شوم؟

شرح عرفانی

این سخن در واقع فریاد روحی است که خود را از «اصل الهی» می‌بیند، نه از «اصل خاکی». از نگاه عارف، سالکِ کامل، از سنخ گندمِ زمینی نیست که در چرخهٔ طبیعت به آرد بدل شود. او می‌خواهد از این قیدهای مادی و چرخ تکرار (آسیا) بیرون رود و به جایگاه اصلی‌اش، که عالم نور و بی‌سنبلگی است، بازگردد

بیت ۷

نی نی فتد در آسیا هم نور مه از روزنی

زان جا به سوی مه رود نی در دکان نانبا

معنی ظاهر

نه، نه! حتی نور ماه هم از روزنی به آسیاب می‌افتد، ولی از آنجا به سوی ماه بازمی‌گردد، نه اینکه به دکان نانوا برود.

معنی عرفانی

نور ماه مثال روح الهی است که اگرچه به جهان مادی (آسیاب) می‌تابد، اما اصلش به سوی منبع خویش بازمی‌گردد. روح مؤمن نیز از عالم خاک نیست و مقصدش بازگشت به اصل است.

شرح عرفانی: «نی نی»

نفی و انکار دوبارهٔ قیاس خویش با گندم؛ یعنی «نه، من گندم نیستم که سرنوشت‌ام آرد شدن باشد».

«فتد در آسیا هم نور مه از روزنی»

حتی نور ماه نیز ممکن است از شکاف یا روزنه‌ای به داخل آسیاب بتابد. این تصویر، ورود روح آسمانی به فضای تنگ و خاکی جهان را نشان می‌دهد.

«زان جا به سوی مه رود»

اما برخلاف دانهٔ گندم که در آسیاب می‌ماند و خرد می‌شود، نور ماه پس از تابیدن، به اصل خویش بازمی‌گردد. این همان بازگشت روح به عالم نور و مبدا الهی است.

«نی در دکان نانبا»

نور ماه سرنوشت دانه را ندارد که به دکان نانوا برود و به خوراک دنیوی بدل شود.

نتیجه عرفانی

شاعر در اینجا می‌گوید: روح من همانند نور است؛ هرچند ممکن است در مسیر سلوک به عالم خاکی و سختی‌های آن (آسیاب) وارد شود، اما مقصد و سرانجامش، بازگشت به موطن اصلی‌اش، یعنی عالم قدس و نور است. این بیت نوعی تسلی روحی و اثبات غربت معنوی است: سالک به خود یادآور می‌شود که جایگاه او این‌جا نیست و سرنوشتش فنا در چرخ مادی نیست، بلکه بازگشت به «ماه» یعنی حقیقت مطلق است

بیت ۸

با عقل خود گر جفتمی من گفتنی‌ها گفتمی

خاموش کن تا نشنود این قصه را باد هوا

معنی ظاهر

اگر با عقل خود همراه بودم، گفتنی‌ها را می‌گفتم، اما حالا خاموش باش تا باد هوا این سخن را نشنود.

معنی عرفانی

این بیت اشاره به سرّ عرفانی دارد که گفتنی نیست. سالک می‌داند که حقایق بلند را نمی‌توان با عقل جزوی درک کرد و گفتن آن برای گوش‌های نامحرم جز هدر رفتن نیست.

شرح عرفانی

«با عقل خود گر جفتمی»

یعنی اگر همچنان در پیوند با عقل جزوی و حسابگر بودم، آنچه در دل داشتم می‌توانستم در قالب کلمات بیان کنم. عقل محدود، جهان را در حد استدلال و برهان می‌سنجد و گفتار او نیز در همان دایره می‌چرخد.

«من گفتنی‌ها گفتمی»

اگر در آن چارچوب می‌ماندم، این «گفتنی‌ها» را بی‌پرده بازگو می‌کردم؛ چون برای عقل، گفتن و شنیدن همه‌چیز عادی است.

«خاموش کن»

دستور به خاموشی، همان اصل عرفانی «سکوت در برابر سرّ» است. در تصوف، سکوت نه نشانهٔ جهل، بلکه پاسداری از حقیقت است.

«تا نشنود این قصه را باد هوا»

یعنی مبادا این سخنان به گوش نامحرمان یا به فضای بی‌ثمر دنیا پراکنده شود، چنان‌که باد هوا می‌برد و هیچ اثر نمی‌گذارد. «باد هوا» کنایه از گوش‌هایی است که شایستگی شنیدن ندارند.

شرح عرفانی

در سلوک، بعضی تجربه‌ها و حقایق، از سنخ «حال» هستند، نه «قال»؛ یعنی با عقل و زبان بشری نمی‌توان آن‌ها را بازگو کرد، زیرا یا تحریف می‌شوند یا توسط اهل ظاهر انکار و تمسخر می‌گردند. این بیت دعوت به حفظ اسرار و خاموشی مقدس است، همان که بزرگان گفته‌اند

نتیجه‌گیری پژوهشی کل غزل

این غزل سفری‌ست از نجات از مرگ و فنا، تا شکایت از اسارت در دنیای خاک، و نهایتاً خاموشی در برابر اسرار. مولانا در آن، معشوق حقیقی را تنها نیرویی می‌داند که می‌تواند جان را از چنگ اجل برهاند و به رقص و پرواز تا «بی‌چونی» برساند. اما در میانهٔ این شور، گله‌ای از ماندن در «کاهدان» دنیا و چرخش بی‌پایان ابتلائات نیز هست.

سه محور معنایی این غزل را می‌توان چنین جمع‌بندی کرد:

۱. نجات‌بخشی و جذبهٔ الهی معشوق نه‌تنها از مرگ می‌رهاند، بلکه هم کوچک‌ترین دل‌ها و هم بزرگ‌ترین ارواح را با خود می‌برد و همهٔ نورهای پراکنده را در نور واحد محو می‌کند.

۲. احساس بیگانگی از عالم خاک سالک خود را از جنس روح می‌داند، نه گندمِ طبیعت، و از اینکه در آسیابِ ابتلائات گرفتار آمده، شکایت می‌کند. تمثیل «نور ماه» بیان می‌کند که روح، گرچه در دنیا ظاهر می‌شود، به اصل نورانی خود بازمی‌گردد.

۳. حفظ اسرار سلوک  پایان غزل با توصیه به خاموشی است؛ حقایق بلند را نباید در معرض «باد هوا» یعنی گوش‌های ناآماده قرار داد، چرا که عقل جزوی توان درک آنها را ندارد.

از دیدگاه سلوکی، این شعر هم تسلیم و فداکاری عاشق را می‌نمایاند، هم رنج او را از ماندن در عالم کثرت، و هم حکمت او را در پوشاندن راز. این ترکیبِ شور، شکایت، و سکوت، از این غزل یک قطعهٔ کامل عرفانی می‌سازد که هم حالت وجد دارد و هم عمق تأمل.


جز وی چه باشد کز اجل اندر رباید کل ما

صد جان برافشانم بر او گویم هنییا مرحبا

رقصان سوی گردون شوم زان جا سوی بی‌چون شوم

صبر و قرارم برده‌ای ای میزبان زوتر بیا

از مه ستاره می‌بری تو پاره پاره می‌بری

گه شیرخواره می‌بری گه می‌کشانی دایه را

دارم دلی همچون جهان تا می‌کشد کوه گران

من که کشم که کی کشم زین کاهدان واخر مرا

گر موی من چون شیر شد از شوق مردن پیر شد

من آردم گندم نی‌ام‌، چون آمدم در آسیا‌؟

در آسیا گندم رود کز سنبله زاده‌ست او

زاده مهم نی سنبله‌، در آسیا باشم چرا‌؟

نی نی فتد در آسیا هم نور مه از روزنی

زان جا به سوی مه رود نی در دکان نانبا

با عقل خود گر جفتمی من گفتنی‌ها گفتمی

خاموش کن تا نشنود این قصه را باد هوا


Comments

Rated 0 out of 5 stars.
No ratings yet

Add a rating
Awara Logo.png
Awara Logo.png
  • Instagram
  • Facebook
  • TikTok

۱۴۰۴ آواره، تمام حقوق محفوظ است.

bottom of page